ادامه جريان خونه تكوني......!!!!!!
سلام كشمش ماماني در ادامه اقدام شجاعانه چند روز پيشم در رابطه با جابجا كردن اون شوينده ها از داخل به بيرون كابينت بايد بگم هر روز دارم به مراتب بالاتری از خونه تکونی دست میابم !!!! بابایی دو شب پیش یعنی سه شنبه شب ٢٠ اسفند, برای یه کار اداری رفت تهران و مامانی رو تنها گذاشت منم اصلا ناراحت نشدم , زنگ زدم به مامان جونو بابا جون گفتم شب بیان پیشم آخه شبا تنها میترسم !!!! صبح رفتم اداره و خیلی اتفاقی رفتم ماموریت به یکی از شهرستانای اطراف حدود ساعت ٦:٣٠ خسته کوفته رسیدم خونه دیدم بالشت بابایی که تقریبا همیشه جلو تلویزیونه (حتی اگر ما خونه نباشیم ) با آستر تو موقعیته!!! شصتم خبردار شد یه اتفاقایی افتاده, رفتم تو اتاق خواب دیدم...
نویسنده :
زهرا
13:22